
تصور کنید درست در لحظهای که آمادهاید جلسهی مهمی را آغاز کنید و انتظار دارید صحبتهای جدی و سازندهای در جمع مطرح شود، مدیرتان رو به شما میکند و بسیار جدی میگوید: «میشه برای مهمانمون چای بیاری؟» احتمالاً در این لحظه احساس ناخوشایندی را تجربه میکنید؛ احساسی که اغلب افراد توصیف میکنند به گونهای است که حتی ممکن است روی خواب شبانهی آنها تأثیر بگذارد. بسیاری نیز از لطمهدیدن عزت نفس خود سخن میگویند. در ادبیات رفتار سازمانی، به این نوع وظایف که فرد تصور میکند «در حیطهی شغلیاش نیست» یا «نباید از او انتظار برود که آنها را انجام »، وظایف نامشروع (Illegitimate Tasks) گفته میشود.
در رفتار سازمانی، وظایف نامشروع به کارهایی اطلاق میشود که از نگاه فرد، بههیچوجه در محدودهی شرح شغلش قرار نمیگیرند یا نباید از او انتظار برود که آنها را انجام دهد. پژوهشها نشان میدهند که این وظایف معمولاً چهار ویژگی کلیدی دارند:
۱- خارج از محدودهی شرح شغل هستند.
اینگونه وظایف در شرح شغل فرد ذکر نشده و به نظر فرد نمیتوان آنها را بخشی از مسئولیتهای ضمنی او دانست.
۲- غیرضروری و غیرعقلانی هستند.
گاهی این وظایف نتیجهی یک مشکل سیستمی یا فقدان یک نیروی متخصص (مثل منشی) است که موجب میشود کارهای اضافی یا تکراری به برخی کارکنان منتقل شود.
۳- نامنصفانه هستند.
از نگاه بسیاری از کارکنان، وظیفهی آمادهکردن چای یا انجام کارهای اداری روتین، در صورتی که در حوزهی شغل فرد نباشد، منصفانه تلقی نمیشود. بهویژه برای کارشناسانی که نقشهای تخصصی (مانند برنامهنویس یا تحلیلگر) دارند، چنین انتظاراتی معمولاً دور از انصاف و احترام به جایگاه شغلی آنان است.
۴- مغایر با هنجارهای شغلی و هویت حرفهای هستند.
افراد چنین وظایفی را در تضاد با ارزشها و هویت شغلی خود میبینند و احساس میکنند مدیر یا سازمان از آنها انتظاری دارد که با ماهیت اصلی کارشان سازگار نیست.
البته نباید فراموش کرد که تعاریف و برداشتها در این زمینه، بهشدت به «فضای فرهنگی سازمان» و «قرارداد روانی» میان کارکنان و مدیران، بستگی دارد. ممکن است وظیفهای از دید یک فرد، نامشروع تلقی شود، اما فرد دیگری همان مسئولیت را با رضایت انجام دهد و آن را نشانهای از همدلی یا احترام به همکارانش بداند. در واقع، چشمانداز فرد از نقش خود در سازمان و فرهنگ حاکم بر روابط کاری، تعیین میکنند که کدام وظیفه مشروع و کدام نامشروع به نظر برسد.
وظایف نامشروع (Illegitimate Tasks) یکی از مفاهیم کلیدی در حوزهی رفتار سازمانی است که میتواند اثر عمیقی بر عزت نفس و احساس ارزشمندی کارکنان داشته باشد. این وظایف، زمانی شکل میگیرند که فرد احساس میکند مسئولیتهای محوله، بیرون از حیطهی تخصص یا نقش شغلی او و مغایر با ارزشهای حرفهایاش است. در نهایت، متوجه باشیم که فضای فرهنگی، انتظارات ضمنی و قرارداد روانی میان مدیران و کارکنان، نقش مهمی در تعیین نامشروع یا مشروع بودن یک وظیفه دارند. سازمانها با در نظر گرفتن این عوامل، میتوانند محیطی عادلانهتر، منصفانهتر و همدلانهتر برای کارکنان خود فراهم کنند.